و تمامی غنائم بین ترانه هایم قسمت شد
و نامه ای که برای اعتراف به این شکست نوشتم
به هیچ خانه ای نرسید
میخواهم زندگی را نفرین کنم
و برای یادبود خاطره اش
هفت شبانه روز قصه بگویم
چون شب زده ای بین واژه های بی گناه
قصه ی فراموش شده را به لحاف چهل تکه سوزن میزدم
و کهه زنان
تمامی شب را
بر دوش کشیدم ... 