تو که بودی دلم لبریز عشق بود
تو که بودی
همه جا عطر
و بوی
مهربانی
داشت
تو که بودی
آسمان
چشمهایم پر
ستاره بود
تو که بودی
تمام
چشمهایم عاشق هم بودند
تو که بودی همه چیز فرق می کرد
آری...اما حالا دیگر چشمهایم هم غریبی می کنند
گوشهایم تاب شنیدن صدایی جز به دنبال رد پای تو
را ندارند
و حالا باید در انتظار دستهای شفا بخش تو باشم
و همیشه چشم به راه آمدنت هستم.
عشـــــــــــــــــــــــــــق من عاشـــــــــــــــــــــــــــــقم باش
وبلاگ بسیار خوبی دارید
خوشحالم که وبلاگ شما رو دیدم
همیشه موفق باشی
از دوستداران داریوش شاهرود